- قبول شدن
- بر آمدن پذیرفته شدن پذیرفته شدن مورد قبول قرار گرفتن، از عهده امتحان بیرون آمدن مقابل رد شدن مردود شدن
معنی قبول شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- قبول شدن ((~. شُ دَ))
- پذیرفته شدن، از عهده امتحان بیرون آمدن. مق.رد شدن، مردود شدن
- قبول شدن
- پذیرفته شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تو دل برو شدن خوشگل شدن، پذیرفته شدن، پسند افتادن پذیرفته شدن: (چه جرم کرده ای ای جان و دل بحضرت تو که طاعت من بی دل نمی شود مقبول ک) (حافظ 208)، مورد پسند واقع شدن خوش آیند بودن
پذیرفتن
عاجر شدن، ناتوان گشتن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
پذیراندن مورد قبول قرار دادن قبول کردن کنانیدن
اجابت کردن، پذیرفتن، تسلیم شدن
پذیرفته شدن قبول افتادن پذیرفته شدن مقبول واقع شدن
ور تیدن دگر گشتن دگر دیسیدن بدل شدن تغییر یافتن عوض گشتن: پس قیامت نقد حال تو بود پیش تو چرخ و زمین مبدل شود. (مثنوی) تغییر یافتن تبدیل گشتن: قحط و تنگی نواحی ازیمن نقیب او برخص و فراخی مبدل شده
کشته شدن کشته شدن: (من شکسته بد حال زندگی یابم در آن زمان که بتیغ غمت شوم مقتول) (حافظ. 208)
بیزار شدن بستوه آمدن، اندوهگین شدن: (دلا، اگر طلبی سایه همای شرف مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد) (وحشی. چا. امیر کبیر. 185)
بدست آمدن حاصل شدن، دریافت شدن
وادار به قبول کردن، کسی را به پذیرفتن امری یا چیزی وادار ساختن
شرمنده شدن
کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
خشک شدن پلیدی، اندوهگین شدن گرفته شدن شکم یبس شدن، گرفته شدن دل اندوه بافتن
بند شدن درگای
زورمندشدن نیرو گرفتن توانا شدن زورمند شدن: کار آن مدعیان قوی شده بود و ذخایر بسیار بر قلعه برده
مست مست شدن سخت مست شدن
دستپاچه شدن دست و پای خودرا گم کردن
آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)